Friday, January 30, 2009

علمدار نمرده است هنوز

علمدار نمرده است هنوز


با نگاه دوباره به معضل معاوضه ي فرهنگي ومهاجرت گروسها به سوي مركز كه هر ساله در ايام محرم ملموس تر مي شود، بر آن شدم تا با اين ياداشت كوتاه ومختصر مسؤ لان را به اين موضوع توجه دهم، كه نوش دارو بعد مرگ سهراب چاره ساز نخواهد بود. علاج واقعه را بايد قبل از وقوع كرد.

بيجار گروس؛ این بخشي از آذربايجان بزرگ كه به اجبار رضا شاه و با تشكيل استان پنجم در سال 1316از آذربايجان انتزاع وضميمه ي منطقه اي شد كه كوهستان ناميده ميشد. دو سال بعد يعني از سال 1318 با توجه به تفاوتهاي فرهنگي كه با اين استان داشته ضميمه­ي استان چهارم ( آذربايجان غربي ) شده امّا فاصله­ي زياد اين شهرستان با مركز استان (اروميه) موجب شد پس از هفت سال؛ درسال 1325ضميمه­ي همدان و تا سال 1337جزء استانهاي همدان و زنجان شود. متأسفانه دوباره از همين سال با ناديده گرفتن نظر وآراء مردم منطقه­ي گروس اين محدوده، دوباره ضميمه­ي استان پنجم كشور(استان كوهستان) شد! آن روز ها كلمه ي كورد هنوز كلمه اي مجهول ونا شناخته بود و بر همين اساس به استان تازه تأ سيس ( استان پنجم) كوهستان خطاب مي شد. كورد و كوردستان عناوين جعلي كه امروز از قدمت چندين هزار ساله اش صحبت ميشود ! قدمت و سابقه­ي سكونت بيش از دويست و پنجاه سال ندارد. اين بخش از جغرافياي خاور ميانه در پي واقعه­ي انسان سوز« پوريم» قريب به 1800 سال خالي از سكنه مانده است. هر چند روشنفكر نماياني چون سيد محمد خاتمي ريس جمهور سابق و اسفنديار رحيم مشايي ريس سازمان ميراث فرهنگي از اين منطقه و اقوام ساكن در آن به عنوان اصيل ترين ايرانيان نام مي برند! وليكن مورخ در پي جستجوي عنوان كلمه­ي كورد نمي تواند به يافته اي برسد كه قدمت اين عنوان(كورد) را فرا تر از 150 سال به پيش ببرد.

ادعاهايي چون ذكر نام كورد در كتيبه­ي آشوري هم چيزي جزء فرستادن مخاطب به دنبال رفرنس دست نیافتنی نيست!

با در نظر داشتن اين نكته كه شاهنامه ي فردوسي جعل 130 سال پيش خاخام هاي يهودي در مركز خاور شناسي روسيه است و قديمي ترين شاهنامه اي كه امروز در دست رأس است شاهنامه ي چاپ مسكو مي باشد و هم اكنون در موزه ي شهر مسكو نگداري مي شود، ادعا هاي پيرامون سخن راندن فردوسي از كوردها هم به حا­شيه مي رود و همه­­ي ادعاهاي از اين قبيل در زمره ي جعليات يهودي­ساخته قرار مي گيرد، چرا كه منطقه­ي به اصطلاح كوردستان فاقد علايم، آثار ونشانه ي هستي قبل از 250 سال پيش است. يهوديان امنيت و آرامش خود را در خاورميانه­ي آشوب زده مي بينند؛ از اين رو همواره سعي كرده اند با استفاده از نا آگاهي هاي ملل منطقه؛ برتري طلبي وخود بزرگ بيني بيجهتي را به وجود آوردند تا ملتهاي مسلمان خاور ميانه به جاي به رسميت شناختن همديگر و احترام متقابل به هم، همواره باهم در جنگ و ستيز باشند؛ كه در اين ميان كورد بيشتر از هر كس ديگري مورد بهره برداري قرار گرفته است! كوردها چون سربازاني بي مزد در خدمت اصحاب كليسا وكنيسه­اند! اين در خدمت بودن به حدّي رسيده است كه نه در راستاي طلب حق خود از مركز؛ بلكه تا طمع وتعرض به مال همسايه ( ايلام، كرمانشاهان، بخش آذربايجاني كوردستان و آذربايجان غربي ) رشد كرده است! بيشترين تعدّي وتصرف از سوي اين قوم مجعول الهويه درحق تورك وگروسهاي استانِ به اصطلاح كوردستان است ! تبعيضات اعمال شده در حق مردم و منطقه ي گروس(بخش آذربايجاني كوردستان) از سوي مديريت حاكم بر استان كوردستان موجب گشته است تا بوجه هاي اختصاص يافته از طرف مسؤلين مملكتي به دور از ديد مسؤلان ربوده شده و در منطقه­ي به اصطلاح كردستان بكار گرفته شود. نمونتاً كلنگ زني ذوب آهن در اسقند آباد كه در چهل و پنج كيلومتري جنوب بيجار قرار دارد توسط هاشمي رفسنجاني و اجراي آن در دهكلان توسط محمد رضا رحيمي استاندار وقت؛ همچنين ربوده شدن بوجه ي سدّ قمچوقاي بيجار كه باز هم جزء طرحهاي به تصويب رسيده در سفر آيت ا... رفسنجاني بوده مي باشد. در هر حال تبعيضات اعمال شده­ي اين­چنيني از سوي مسؤلين استان با عث شده است تا فرزندان و همسنگران كساني كه جان در كف اخلاص به دفاع از تماميت ارزي اين منطقه از كشور برخاستند؛ آرام و بي صدا شهر و ديار خود را رها نموده از پي لقمه اي نان راهي تهران وكرج شوند! اين مهاجرت، منطقه ي گروس را به جدّ با معاوضه ي فرهنگي مواجه ساخته است. بصورتي كه حدّس مي زنم، در ده سال آينده علم بر زمين خواهد نشت!!! مي خواهم با تعمق بر رشد جمعيتي اين شهرستان حدّسم را به يقين برسانم، جمعيت اين شهرستان در سال 1370­يك صدو بيست هزار نفر بوده است. اين ميزان جمعيت در سال 1375 به يك صدو پانزده هزار(115) نفر كاهش يافته و هم اكنون جمعيت منطقه­ي گروس به هشتادو پنج هزار نفر تنزل كرده است! با صرف نظر از مهاجرتي كه از بخش كوردستاني اين استان به بخش آذربايجاني آن(منطقه­ي گروس) صورت گرفته است و با احتساب رشد دو درصدي جمعيت منطقه­ي گروس مي بايست هم اكنون به رقم 500 هزار نفري مي رسيد؛ نمودار مهاجرت480 هزار نفر از جمعيت بومي اين شهرستان را نشان مي دهد! اين ميزان مهاجرت با لحاظ نمودن مهاجرين غير بومي از بخش كوردستاني به گروس رقمي معادل 510 هزار نفر را حاصل مي دهد و اين وضعيت در هيچ نقطه اي از ايران پيش نيامده است. باتوجه به موقعيت استراتيژيك گروس و نقش اين ملّت در حفظ تماميت ارضي توجه هرچه بيشتر به منطقه­ي محروم گروس را گوشزد مي كنيم.

راهكارها

1- با توجه به قرابت فرهنگي منطقه­ي گروس با زنجان يكي از اساسي ترين راهكار، الحاق بيجار گروس به استان زنجان است.

2- در صورت عدم عملي شدن بند فوق؛ توجه به معضل بيكاري ومحروميت منطقه­ي گروس در وحله ي اول توجه قرار مي گيرد.

3- ارتقاء بخشهاي شاه نشين از توابع ياسوكند، توپ آغاج، پير تاج، خسرو آباد وخوش مقام به شهر وتخصيص امكانات شهري

4- ايجاد صنايع تبديلي و مهار آبهاي سطحي و احداث راههاي مباصلاتي مناسب هم از مواردي است كه ميتواند گروس را از وضعيت موجود رهايي بخشد. وگرنه مشكل اين مردم در صورت عدم توجه به يك معضل بزرگ مملكتي تبديل خواهد شد وبا در نظر داشتن تحركات اصحاب كليسا وكنيسه و تحريك خورده فرهنگهاي منطقه­ي به اصطلاح كوردستان­ و رشد بي رويه­ي عوامل مزدور در منطقه، استانهاي همدان و زنجان ومنطقه­ي گروس هم به جمع مناطق نا امني خواهد پيوست كه در اوايل انقلاب به، بانه، مريوان، سقز، سنندج وديواندره ختم ميشد !

پس گروس توجه هرچه بيشتر مسؤلان را مي طلبد؛ اين توجه بدان جهت ضرورت بيشتر مي يابدكه شاهد مرگ جوانانمان در آينده نباشيم.

موسوي

0 Comments:

Post a Comment

<< Home